- گرد چیزی گشتن (زَ تَ)
گرد چیزی گردیدن. طوف. تطویف:
گفتم اگر خشم تو ازنرد نیست
بوسه بده گرد بهانه مگرد.
فرخی.
و چنین اتفاق نادر افتد و بر نادر حکم نتوان کرد، زنهار تا بدین طمع گرد ولع نگردی. (گلستان). و رجوع به گرد چیزی گردیدن شود
گفتم اگر خشم تو ازنرد نیست
بوسه بده گرد بهانه مگرد.
فرخی.
و چنین اتفاق نادر افتد و بر نادر حکم نتوان کرد، زنهار تا بدین طمع گرد ولع نگردی. (گلستان). و رجوع به گرد چیزی گردیدن شود
